href="http://linux-web.ir" title="خرید هاست لینوکس" target="_blank">خرید هاست لینوکس!DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> اشاره بمبدأ و معاد و آمدن از فطرت اولى و رسیدن بانجام و ذکر شب ق - علی بامری
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اشاره بمبدأ و معاد و آمدن از فطرت اولى و رسیدن بانجام و ذکر شب ق

اشاره بمبدأ و معاد و آمدن از فطرت اولى و رسیدن بانجام و ذکر شب قدر و روز قیامت‏

مبدأ، فطرت اولى است و معاد عود بآن فطرت است، فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ‏ 1؛ که اول خدا بود و هیچ نه، «کان اللّه و لم یکن معه شى‏ء» 2. پس خلق را از نیست هست گردانیده، وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَکُ شَیْئاً 3. و به آخر خلق نیست شوند و خدا هست بماند، کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ‏ 4. پس چنانکه هست شدن خلق بعد از نیستى مبدأ خلق است، نیست شدن بعد از هستى معادشان باشد. چه آمدن و رفتن چون مقابل یکدیگرند هر یک عین دیگرى تواند بود، کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ‏ 5.

و از این جاست که بحکم مبدأ خدا بگوید و خلق جواب دهد، أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ 6، و بحکم معاد خدا بگوید و هم خدا جواب دهد، لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ 7. و خلق چون اول از خدا وجود یافته‏اند و نبوده‏اند پس بآخر هست شده‏اند، پس وجود بخداى سپارند، إِنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الرُّجْعى‏ 8پس نیست شوند، کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ‏ 9، منه المبدأ و الیه المعاد. نیستى اول بهشتى است که آدم در آنجا بود، اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ 10. و هستى بعد از نیستى آمدن بدنیاست، اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً 11. و نیستى دوم که فناء در توحید است بهشتى است که معاد موحد آنجاست، ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی‏ 12. آمدن از بهشت بدنیا توجه از کمال بنقصان است و بیفتادن از فطرت، و لا محاله صدور خلق از خالق جز بر این نمط نتواند و رفتن از دنیا ببهشت توجه از نقصان بکمال است و رسیدن با فطرت، و لا محاله رجوع خلق با خالق جز بر این نسق صورت نبندد، اللَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‏ 13. پس اول نزول و هبوط است، و دویم عروج و صعود. اول افول نور، دوم طلوع نور، اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ 14. باین سبب عبارت از مبدأ بشب کرده‏اند و آن شب قدر است و عبارت از معاد بروز و آن روز قیامت است، در شب قدر، تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ 15. در روز قیامت، تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ 16. و چون کمال مبدأ بمعاد است همچنانکه کمال شب بروز است و کمال روز بماه و کمال ماه بسال، پس اگر مبدأ شب قدر است معاد روز قیامت است و اگر شب قدر نسبت بماه دارد، لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ‏ 17. روز قیامت نسبت بسال دارد، یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ‏ 18. و بوجهى اگر مبدأ نسبت بروز دارد، «خمرت طینة آدم بیدى اربعون صباحا» 19. معاد نسبت بسال دارد که، «ما بین النفختین اربعون عاما» 20 و اگر شب قدر بر هزار ماه تفصیل دارد، لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ 21 روز قیامت بقدر پنجاه هزار سال است،فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلًا 22. موسى (ع) که مراد مبدأ است و صاحب تنزیل و صاحب غربست که موقع افول نور باشد، وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلى‏ مُوسَى الْأَمْرَ، «اول ما کتاب الله تعالى التوراة» 23. و عیسى (ع) که مراد معاد است و صاحب تأویل صاحب شرق است که موضع طلوع نور باشد، وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا 24، وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ 25، و محمد صلى اللّه علیه و آله که جامع هر دو است بوجهى متوسط است و بوجهى از هر دو مبرا. اما جامع.

بحکم اینکه در مبدأ منزلتى دارد که، «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین.» 26

«لکل شى‏ء جوهر و جوهر الخلق محمد صلى اللّه علیه و آله» 27؛ و در معاد هم مرتبتى دارد که شفیع روز حشر است، «ادخرت شفاعتى لاهل الکبائر من امتى» 28. و اما متوسط، بحکم آنکه از وسط عالم روى بمغرب باید کرد تا روى بقبله موسى باشد و بمشرق تا بقبله عیسى باشد و بمیان هر دو تا قبله محمد مصطفى صلى اللّه علیه و آله و سلم باشد که «ما بین المشرق و المغرب قبلتى» 29. و اما از هر دو مبرا بحکم، لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ 30 است، إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‏ 31.

یادداشت‏ها

(1)- پس رویت را بسوى دین پاک بدار، سرشت خدائى که انسانها را بر آن آفرید، آفرینش خدا را دگرگونى نیست، آن است دین پایدار.

 

(روم 30/ 30)

 

(2)- خدا بود و هیچ چیز با او نبود. (حدیث)

 

(3)- و هرآینه ترا از پیش آفریدم در حالى که چیزى نبودى. (مریم 19/ 9)

 

(4)- هر که بر روى آن (زمین) است نیست شدنى است و (تنها) وجه پروردگار بزرگوار و گرامیت پاینده است. (رحمن 55/ 27)

(5)- همچنان که ابتداى آفرینش آغاز کردیم، بازش گردانیم.

 

(انبیاء 21/ 104)

 

(6)- آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند آرى (هستى). (زمر 39/ 71)

 

(7)- امروز فرمانروایى از آن کیست؟ از آن خداى یکتاى فروشکننده (نیست کنده). (غافر 40/ 16)

 

(8)- و براستى که بازگشتگاه بسوى پروردگار تو است. (علق 96/ 8)

 

(9)- هر چیزى جز روى او نیست شدنى است. (قصص 28/ 88)

 

(10)- از اوست آغاز و به اوست بازگشت.

 

(11)- تو و همسرت در بهشت ساکن شوید. (بقره 2/ 35)

 

(12)- همگى از آن فرود آئید. (بقره 2/ 38)

 

(13)- بسوى پروردگارت بازگرد در حالى که از او خشنودى و از تو خشنود است، پس در بندگانم در آى و به بهشتم داخل شو. (فجر 89/ 30)

 

(14)- خدا آفرینش را آغاز مى‏کند سپس آن را باز مى‏گرداند، سپس بسوى او بر مى‏گردید. (روم 30/ 11)

 

(15)- خدا روشنائى آسمانها و زمین است. (نور 24/ 35)

 

(16)- فرشتگان و روح در آن (شب) به فرمان پروردگارشان از هر امرى فرود مى‏آیند. (قدر 97/ 4)

 

(17)- فرشتگان و روح در روزى که اندازه‏اش پنجاه هزار سال است بسوى خدا بالا میروند. (معارج 70/ 4)

 

(18)- شب قدر از هزار ماه بهتر است. فرشتگان و روح فرود مى‏آیند.

 

(قدر 97/ 3)

 

(19)- کار آفرینش را از آسمان تا به زمین اداره میکند سپس در روزى که اندازه‏اش هزار سال از آن سالهائى است که شما مى‏شمرید به سوى او بالا میرود.

 

(سجده 32/ 5)

 

(20)- گل آدم را به دستم چهل روز آمیختم (خمیر کردم). (حدیث)

 

(21)- میان دو دمیدن (در صور) چهل سال (فاصله) است. (حدیث)

 

(22)- و تو در جانب غرب نبودى آنگاه که ما امر (نبوت) را به موسى رساندیم.

 

(قصص 28/ 44)

 

(23)- اول چیزى که خداى بزرگ نگاشت تورات بود. (حدیث)

 

(24)- و در کتاب، مریم را یاد کن آنگاه که از خاندانش به جایگاهى شرقى کناره گرفت. (مریم 19/ 16)

 

(25)- و براستى او نشانه‏اى براى رستاخیز است. (حدیث)

 

(26)- من پیامبر بودم و آدم میان آب و گل بود. (حدیث)

 

(27)- براى هر چیزى جوهرى است و جوهر آفرینش محمد «ص» است.

 

(حدیث)

 

(28)- شفاعت خود را براى اهل گناهان بزرگ از امتم ذخیره کرده‏ام.

 

(حدیث)

 

(29)- قبله من میان مشرق و مغرب است. (حدیث)

 

(30)- براستى که نه شرقى است و نه غربى.

 

(31)- براستى که در آن براى گروهى که مى‏اندیشند نشانه‏هائى است.

 

(رعد 13/ 3، جاثیه 45/ 13، روم 30/ 21 و زمر 39/ 42)



مطلب بعدی : جوانی وقران