href="http://linux-web.ir" title="خرید هاست لینوکس" target="_blank">خرید هاست لینوکس!DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> مراتب داشتن ذکر - علی بامری
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مراتب داشتن ذکر


مراتب داشتن ذکر
تا این جا روشن شد که ذکر واقعى همان توجه درونى باشد، اما این توجه همیشه و در همه افراد یکسان نیست ؛ گاهى بسیار ضعیف و گاهى بسیار قوى است به گونه اى که شخص مشغول ذکر کاملا به آنچه مى گوید توجه دارد و حضور خداوند را با تمام وجود درک مى کند. بنابر این ذکر قلبى داراى مراتب بى شمارى است و چنان نیست که توجهات قلبى همیشه و در همه افراد یکسان باشد و تفاوتى بین آنها ملاحظه نگردد.افراد ضعیف تنها به مراتب نازل ذکر نایل مى شوند و مراتب عالى آن ، که عبارت است که توجه تام و کام به ذات و صفات و اسماى الهى ، به جز براى اولیاى خاص و برگزیده خداوند میسر نمى گردد. در این میان ، گاهى مرتبه نازل ذکر سبب و زمینه رسیدن به مرتبه عالى ترى از آن مى گردد و به واقع ، ذکر هم وسیله مى شود و هم غایت و هدف ، به این حقیقت در برخى از دعاها و مناجات ها اشاره شده است ؛ مثلا در مناجات شعبانیه مى خوانیم .
الهى و اءلهمنى و لها بذکرک الى ذکرک ؛ خدایا با موفق داشتنم به یاد خودت ، به من اشتیاق و شیفتگى بیشترى نسبت به مراتب عالى تر یاد خودت عنایت فرما.
این که برخى از مراتب ذکر وسیله رسیدن به مراتب عالى تر آن قرار داده شده ، دلالت دارد بر این که براى رسیدن به مراتب عالى ذکر ابتدا باید از مراتب ضعیف تر شروع کرد. ما ابتدا باید از ذکر لفظى شروع کنیم و به این بهانه که در هنگام گفتن ذکر لفظى توجهمان به خداوند ضعیف است ، آن را رها نکنیم ، گاهى هنگامى که دعا و ذکر ما بى رمق و بى روح است و از توجه کافى به مبداء هستى برخوردار نیست ، شیطان ما را وسوسه مى کند که آن را رها کنیم ؛ چرا که ذکر و دعایى که از توجه قلبى کافى به خداوند برخوردار نباشد، چون جسمى بى روح و مرده است و فایده اى ندارد! برخى از روشن فکران نیز که دچار انحراف و لغزش شده اند سخنانى شبیه این را تکرار مى کنند؛ مثلا در مورد نماز مى گویند: نمازهایى که اغلب مردم مى خوانند، صرفا لقلقه زبان و عارى از توجه به خداوند و توجه به محتواى نماز است و ایده اى ندارد و خواندن و نخواندنش یکسان است ! این پندار ناشى از وسوسه شیطان است .آنان غافلند که همین ذکر و نماز به ظاهر بى روح و خالى از توجه کافى ، گرچه بدر برابر ذکر با توجه و نماز با حضور قلب کافى چیزى به شمار نمى آید، اما چون براى اظهار بندگى خدا انجام مى پذیرد، این قابلیت و استعداد را دارد، که روح ما را صفا و نورانیت ببخشد و سبب رسیدن به مراحل عالى تر توجه به خداوند گردد. پس نباید آن را بى ثمر و بدون فایده قلمداد کنیم و تحت تاءثیر وسوسه هاى شیطانى آن را ترک کنیم .
هم چنین اگر به هنگام خواندن قرآن حال و توجه کافى نداریم . باید مراقب باشیم شیطان ما را وسوسه نکند که خواندن قرآن بدون توجه به محتوا معناى آن چه فایده اى دارد. چنان که عده اى تحت تاءثیر القائات شیطان ، خواندن قرآن بدون توجه و درک معانى آن را خالى از فایده مى دانند. درست است که این قرائت در مقابل قرائت اولیاى خدا قطره اى در برابر دریا به حساب مى آید، اما وقتى انسان با توجه ارتکازى به خداوند و جهت اظهار بندگى قرآن را با احترام بگشاید و آیات آن را بخواند و مرور کند، کارى پرفایده و پرثمر انجام داده است . البته گر چه ما باید به اذکار لفظى اهمیت بدهیم و آنها را ترک نکنیم ، اما نباید هم به آنها اکتفا نماییم .
باید با همتى عالى ، سعى کنیم از مسیر اذکار لفظى به توجهات قلبى برسیم و توجه فزون ترى به اسما و صفات الهى پیدا کنیم .
در این جا ذکر این نکته نیز به بایسته است که ما غالبا، متناسب با حالمان ، فقط به وسیله یک یا دو اسم از اسامى خداوند به ذات حق توجه پیدا کنیم . این در حالى است که ، براى مثال ، در دعاى گران سنگ و پرمحتواى جوشن کبیر، با ذکر هزار اسم بارى تعالى ، از مسیر آنها به ذات حق توجه مى یابیم . مسلما این توجه گسترده تر از توجهى است که تنها از مسیر یک یا دو اسم از اسامى حضرت حق حاصل مى آید. از این رو مناسب است براى ارتباط با خداوند، جاى تاءکید بر یک یا چند مناجات خاص ، از سایر ادعیه و مناجات هاى منقول از معصومان : نیز استفاده کنیم .
رد نگرش هاى انحرافى درباره ذکر
همانند بسیارى از معارف اسلامى و قرآنى و مطالب حق ، در مورد بحث ذکر نیز انحراف ها و کج اندیشى هایى وجود دارد و در هر دو حوزه فهم و عمل افراط و تفریطهایى صورت مى پذیرد، از یک سو افراد سطحى نگرى را مى بینیم که بدون توجه به محتوا و معناى ذکر و حتى بدون توجه به خداوند و تنها بر اساس عادت ، تسبیح دست مى گیرند و ذکر مى گویند. این دسته که توجهى به معنا و محتواى ذکر ندارند، مى پندارند که با صرف گفتن اذکار و اوراد به وظیفه خود عمل کرده اند و به سبب آن قرین سعادت و نیک بختى مى گردند و مشکلاتشان مرتفع و گناهانشان بخشوده مى شود.
در مقابل ، کسانى اساس ذکر را زیر سؤ ال مى برند و آنچه درباره ذکر گفته مى شود را ساخته و پرداخته ذهن افراد مقدس مآب مى داند و مى گویند آنها براى این که از زیر بار مسؤ ولیت ها و وظایف اجتماعى شانه خالى کنند، در گوشه اى مى نشینند و به خواندن دعا و ذکر مشغول مى گردند، در حالى که این عمل جاى تکالیف واجب را نمى گیرد و با ترک واجب تقربى حاصل نخواهد شد.
هر دوى این گرایش ها انحرافى و غلط است . طبق آنچه ما در باب حقیقت ذکر گفتیم . حقیقت ذکر مربوط به دل و قلب است . اذکار لفظى نیز از آن رو که حکایت گر حالت توجه قلبى به خداوند هستند ذکر نامیده شده اند. از این رو اگر ذکر لفظى حالى از توجه قلبى و همراه با توجه درونى نباشد، در حد لقلقه زبان باقى مى ماند. راستى چگونه ممکن است کسى که در حالى ذکر لفظى و زبانى چشم به نامحرم دوخته ، یا به موسیقى حرام گوش ‍ مى دهد و یا بر علیه برادر مؤ من خود توطئه مى کند، مشغول یاد خدا باشد؟! چنین کسى با ذکر و یاد خدا بیگانه است ، آن تنها طبق عادت روزمره خود لحظاتى را به لقلقه زبان مى گذارند، بدون این که توجهى به معناى ذکر داشته باشد و توجه قلبى او به خداوند برانگیخته گردد.به واقع ، او با این کار معارف و ارزش هاى الهى را به بازى و مسخره گرفته است و خود و دیگران را فریب مى دهد.
عده اى تصور مى کنند که تکرار یک سرى الفاظ و اذکار، بدون توجه به محتوا و معناى آنها و بدون توجه قلبى به خداوند، به آنها کمال و تعالى مى بخشد و عمل آنها از جهاد در راه خدا نیز برتر است ! غافل از این که ذکرى که طبق عادت انجام مى گیرد و از حد لقلقه زبان فراتر نمى رود سودى به حالشان نمى بخشد. ذکر وقتى ارزش دارد که همراه با توجه و حضور قلب باشد و فرد را از گناه و عصیان باز دارد. کسى که به معصیت و گناه مشغول نیست از کسى که به خداوند توجه دارد و خداوند را ناظر و حاضر مى بیند و معصیت سر زند. هنگامى معصیت از فرد سر مى زند که از خداوند غافل گشته و او را فراموش کرده باشد. در این حال تفاوت نمى کند که زبانش به گفتن ذکر مشغول باشد یا نباشد. از این رو، مضمون برخى از روایات این است که ذاکر خدا کسى است که از خداوند اطاعت کند و غافل کسى است که معصیت کند گر چه نماز و روزه او فراوان باشد. کسى که فراوان قرآن مى خواند و روزه مى گیرد و نماز مى گزارد و در عین حال معصیت مى کند، غافل است و تنها بر طبق عادتى روزمره به آن اعمال مى پردازد. ذاکر حقیقى کسى است که قلبا به خداوند توجه دارد و عملا خداى را اطاعت مى کند و از مصیت او سرباز مى زند. معصیت با توجه به خدا و ایمان سازگار نیست . بر خلاف تصور افراد مقدس مآب کج اندیش که جاهلانه به معارف الهى مى نگرند و هر چیزى را به دل خواه و میل و سلیقه خود تفسیر مى کنند، ذکر خدا، گفتن تند و سریع یک سرى الفاظ و تکرار آنها بدون توجه قلبى نیست . ذکرى که براى ظاهر سازى و فریب کارى مردم انجام مى گیرد، ذکر نیست . ذکرى که باعث کمال و تعالى انسان مى گردد و در آیات و روایات از آن ستایش شده ، توجه قلبى به خداوند است نه ذکرى که از لقلقه زبان فراتر نمى رود.
از سوى دیگر، چنان که اشاره داشتیم ، عده اى بیگانه با فرهنگ اسلامى ، گفتن ذکر را خالى از فایده و واقعیت مى دانند و بر این باورند که این اذکار را مقدسین و مذهبى ها براى بازار گرمى و رواج کار خود درست کرده اند. این نگرش کسانى است که فرهنگ و بینش اسلامى ندارند و از حقیقت انسان و کمال او بى خبرند. آنان ارزش واقعى انسان را نمى دانند و تصور مى کنند که ارزش هاى انسانى صرفا همان ارزش هایى است که مادیین مطرح مى سازند. براساس چنین نگرشى ، آنان ذکر و عبادت را یک سرى آداب و رسومى تلقى مى کنند که نقشى در کمال واقعى انسان ندارند.
مواجهه ما با این افراد باید مبنایى باشد. ابتدا باید اسلام و قرآن را بر آنان عرضه کنیم . اگر واقعا به اسلام و قرآن معتقد باشند طبیعى است که باید لوازم این اعتقاد را بپذیرند؛ و از جمله لوازم این اعتقاد، باور داشتن عبادت ، دعا و ذکر خداوند است . اما اگر اسلام و قرآن را قبول نداشتند، باید با دلایل عقلى براى آنها حقیقت و کمال انسان و مسیر رشد تعالى او را ثابت کنیم .
توضیح فزون تر این که ، ما معتقدیم ذکر حرکت به سوى خدا کمال نهایى انسان ، و راهى جهت رسیدن به قرب الهى است . این باور و اعتقاد بر یک سرى پیش فرض ها و اصول موضوعه قطعى و مسلم بنیان نهاده شده که بررسى آنها فرصت زیادى طلبد و البته نباید از نقد و بررسى آن اصول و اعتقادات مبنایى پروا داشت و خط قرمز برگرد آنها کشید.از جمله آن اصول موضوعه این است که ما معتقدیم موجودى به نام خدا وجود دارد که واجد و موجد هر کمالى است . هم چنین از جمله آنها این است که انسان روحى دارد که حقیقت او را شکل مى دهد و آن روح داراى تکامل است . کمال حقیقى انسان نیز مربوط به روح او است و بدن صرفا ابزارى است براى تکامل روح ، بر اساس فرهنگ اسلام و قرآن ، کمال انسان مرتبه اى است که قرب الهى نامیده شده است . بر همین اساس ما معتقدیم کارى براى کمال و سعادت انسان مفید است که در جهت نزدیکى و تقرب به الله باشد. تعبیر قربة الى الله در بین همه مسلمان ها در هر شهر و روستایى شایع و رایج است . نزدیکى به خدا نیز فیزیکى و جسمانى و حرکت از نقطه اى به نقطه دیگر نیست ، بلکه روحانى و قلبى است . این روح انسان است که باید به خداوند نزدیک گردد. روح نیز از سنخ علم ، معرفت و آگاهى است و خصیصه ذاتى آن ، درک و فهم و شناخت است .
در تعریف جسم مى گوییم . جسم چیزى است که داراى طول و عرض و عمق است . اما در تعریف روح مى گوییم . روح موجودى است داراى درک .
فصل ممیز روح درک است و حقیقت آن با درک تواءم است . حرکت و رشد روح در گرو علم و آگاهى و توجه است . سقوط روح نیز ناشى از ضعف شعور، آگاهى ، علم و توجه است و بنابراین چنین موجودى اگر بخواهد به سوى خداوند حرکت کند و به او نزدیک شود.باید توجهاتش به خداوند فزونى گیرد و بلکه دایمى گردد. توجهات روح به خداوند، در حقیقت قدم هایى است که روح براى رسیدن به خداوند بر مى دارد. هر قدر این توجهات قوى تر باشد و انسان در دعا و نیایش و بلکه در رفتار ظاهرى توجه بیشترى به خداوند داشته باشد و بیشتر رضا و قرب او را مد نظر گیرد، به خداوند نزدیک تر مى شود. در مقابل ، هر قدر توجهات روح به خداوند کمتر و ضعیف تر باشد از خداوند دورتر مى گردد. هر قدر روح به دشمنان خدا و شیطان نزدیک تر گردد و در راه هاى شیطانى گام بردارد، بیشتر از خداوند فاصله مى گیرد.
حاصل سخن این که : حرکت تکاملى انسان با دل صورت مى پذیرد و حرکت دل همان توجهات دل است . از این رو حقیقت حرکت انسان در گرو توجه و ذکر است و حقیقت ذکر نیز توجه و آگاهى به خدا است نه صرف لفظ و گویش . بدین ترتیب حقیقت سیر انسان همان توجهات او است . این سخن بسیار فراتر از مطالبى است که در فواید ذکر آمده است (مثل این که گفته مى شود ذکر موجب آرامش روح است ، یا انسان را از گناه باز مى دارد، یا او را به پاداش و ثواب مى رساند و از آتش دوزخ مى رهاند) ؛ چرا که هم ذکر و هم آنچه به عنوان فایده آن برشمرده مى شود، همه وسیله اند و هدف و مطلوب چیزى فراتر از آنها است . هدف قرب خداوند است و ذکر همان راهى است براى رسیدن به قرب خدا. فواید بر شمرده شده و براى ذکر نیز این چنین هستند و اصالت ندارند. اصالت تنها از آن قرب خدا است . با این تحلیل در مى یابیم که تکامل حقیقى انسان بدون یاد خدا تحقق نمى یابد.
خداوند در قرآن مى فرماید؛
و اذکر ربک فى نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تکن من الغافلین ؛ (25) و در دل خویش ، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس ، بى صداى بلند، یاد کن و از غافلان مباش .
سپس در آیه بعد، در بیان علت امر به یاد خداوند مى فرماید:
ان الذین عند ربک لایستکبرون عن عبادته و یسبحونه و له یسجدون ؛ به یقین کسانى که نزد پروردگار تو هستند از پرستش او تکبر نمى ورزند و او را به پاکى مى ستایند و براى او سجده مى کنند.
از این دو آیه ، ظاهر مى شود که قرب به خدا تنها به وسیله یاد و ذکر او حاصل مى آید و به وسیله ذکر است که حجاب هاى حایل بین بنده و خداوند بر طرف مى شود. اگر ذکرى در کار نمى بود، همه موجودات در نزدیکى و دورى نسبت خداوند یکسان بودند و از این نظر هیچ اختلافى بین موجودات نبود که یکى به او نزدیک تر باشد و دیگرى دورتر.
ضرورت توجه به کمیت و کیفیت ذکر
در ارتباط با مراتب ذکر، هم باید کمیت و مقدار ذکر ملاحظه گردد و هم کیفیت آن . از این روى در روایات و قرآن و سفارش هاى اولیاى دین بر کمیت ذکر تاءکید شده است . حتى سفارش شده که ما در نماز تنها به اذکار واجب بسنده نکنیم و سعى کنیم اذکار مستحبى فراوانى که وارد شده و نیز تعقیبات و تسبیحات فاطمه زهرا علیه السلام را نیز بگوییم . بى تردید اگر ذکر مکرر خداوند اثر سازنده در روح انسان نمى داشت و موجب تعالى انسان و رسیدن به مراحل على توجه به خداوند نمى گشت ، مورد سفارش و تاءکید قرار نمى گرفت . از جمله آیاتى که ناظر به کمیت ذکر است و خداوند در آن به فراوانى ذکر سفارش کرده است . آیه 41 سوره احزاب است :
ایا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا. اى کسانى که ایمان آورده اید، خداى را بسیار یاد کنید.
در جاى دیگر مى فرماید:
فاذا قضیت الصلاة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون ؛ (26) و چون نماز گزارده شد، در روى زمین پراکنده گردیده و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.
در برخى روایات وارد شده که انسان باید پیوسته به ذکر خداوند مشغول باشد و در هر حالى و در هنگام انجام هر کارى نباید از ذکر خداوند غافل باشد. از امام باقر علیه السلام نقل شده که حضرت موسى علیه السلام در مناجات خود خطاب به خداوند عرض کرد: خدایا، مواقعى براى من پیش ‍ مى آید که از مقام عزت و جلال تو شرم دارد که در آن حال ذکر تو را بگویم . خداوند در پاسخ فرمود:
یا موسى ان ذکرى حسین على کل حال ؛
(27) این موسى ، ذکر و یاد من در هر حالى نیکو است .
گاهى انسان در وضعیتى قرار دارد که نمى خواهد دیگران در آن حال او را مشاهده کنند یا با آنان سخن بگوید، چه رسد به این که در آن حال با خداوند سخن بگوید.در چنان وضعیتى حجت و حیا باعث مى شود که انسان هم از سخن گفتن با دیگران خوددارى کند و هم خودش را از آنان مخفى نگاه دارد تا او را در آن وضعیت مشاهده نکنند. از این جهت ، حضرت موسى علیه السلام که نمى خواهد لحظه اى از یاد خداوند غافل باشد و زبان مبارکش از ذکر خداوند حیا مى کنم که ذکر تو را بگویم . خداوند در پاسخ مى فرماید، در هر شرایط و وضعیتى ذکر من نیکو است . از این رو مى بینیم در شریعت اسلام دعاهاى مخصوصى براى هنگام قضاى حاجت وارد شده است .
هم چنین در باب تاءکید بر کمیت ذکر و اهمیت آن ، امام باقر علیه السلام مى فرمایند:
پدرم فراوان ذکر مى گفت . وقتى با او راه مى رفتم پیوسته ذکر مى گفت ، وقتى با او مشغول خوردن غذا بودم ، باز ذکر مى گفت و اگر با مردم سخن مى گفت ، سخن گفتن با آنان او را از ذکر خدا باز نمى داشت و پیوسته مى دیدم که زبانش به سقف دهانش چسبیده است و لا اله الا الله مى گوید.
(28)
چنان که عرض کردیم ، گذشته از کمیت ذکر، بر کیفیت ذکر نیز تاءکید شده و بلکه این تاکید فزون تر نیز هست . زیرا ارزش واقعى هر کارى در گرو کیفیت آن است ، و عمل به ظاهر کوچک ، اما با کیفیتى عالى بهتر است از عمل به ظاهر بزرگى که از کیفیت نازلى برخوردار باشد. عمل اندک همراه با تقوا، بهتر است از عمل فراوانى که از تقوا بى بهره باشد. دو رکعت نماز با توجه ، از صد رکعت نماز حالى از توجه بهتر است ، قرائت چند آیه قرآن با توجه و تدبر، از ختم قرآن بدون توجه و تدبر بهتر است .
خداوند در باب کیفیت بخشیدن به ذکر و عبادت مى فرماید:
فاذا قضیتم مناسککم فاذکروا الله کذکرکم آباء کم او اءشد ذکرا... (29) و چون مناسک حج خود را به جاى مى آوردید، خداى را یاد کند آن گونه که پدران خود را یاد مى کنید، بلکه شدیدتر خدا را به یاد آورید.
عرب هاى جاهلى پس از انجام حج چند روزى در منا توقف مى کردند و با شعر و نثر و سخنان ادبى به پدران و اجدادشان افتخار مى کردند و آنان را به رخ یکدیگر مى کشیدند. خداوند در برابر این عمل زشت ناشى از تعصب فافیلى و قبیله اى فرمان داد که مسلمانان پس از فراغت از حج به ذکر او مشغول گردند و فرمود: همان گونه که پدرانتان را یاد مى کردید، خداوند را یاد کنید، بلکه خداوند را عمیق تر و شدیدتر یاد کنید؛ چرا که نعمت حیاتى که خداوند در اختیار شما نهاد و بالاتر از آن ، نعمت هدایت شما به راه راست ، بالاتر و والاتر از حقوق پدران شما است .
آیه فوق از آن روى ناظر به کیفیت ذکر است که در آن از واژه اشد استفاده شده است . این واژه بیان گر شدت عمل ، در برابر ضعف آن ، و بنابر این ناظر به کیفیت عمل است ؛ در مقابل کاربرد واژه کثیر (در برابر قلیل ) که حکایت گر کمیت و مقدار عمل است . توصیه به کیفیت بخشیدن به عمل از آن جهت است که حج گذار پس از انجام مناسک خود کماکان متوجه و متذکر موقعیت ویژه و حساسى که در آن قرار گرفته است باشد و فرصت طلایى درک حضور خداوند و معنویت فزاینده موسم حج را از کف ندهد و دچار غفلت نشود؛ چنان که اعراب جاهلى بعد از انجام مناسک حج افتخارات پدران خود را بر مى شمردند و از یاد خداوند غافل بودند.
توجه به کیفیت ذکر از آن رو است که توجهات دل انسان یکسان نیست ؛ گاهى توجه سطحى است و گاهى عمیق ، و گاه آن چنان عمق و قوت مى یابد که انسان به هنگام توجه به کسى ، کاملا از امور پیرامون خویش ‍ غافل و بى خبر مى ماند؛ به سان عاشقى که دل را به معشوق سپرده و کاملا متوجه او و محو در جمال او است و اصلا توجه ندارد که در پیرامونش چه مى گذرد و دیگران چه قضاوتى درباره او دادند. گاهى شدت توجه چنان است که به حسب آنچه نقل شده در هنگام نماز تیر را از پاى امیرالمؤ منین علیه السلام خارج کردند تا زیاد احساس درد نکنند زیرا آن حضرت در حین نماز چنان غرق توجه به خداى متعال بودند که هیچ توجهى به خویش و درد پا نداشتند.
ما باید سعى کنیم بر کیفیت ذکر بیفزاییم و به توجه قلبى خود به خداوند عمق بیشترى بخشیم . در عین حال نباید از کمیت ذکر نیز غافل گردیم . باید متوجه باشیم ذکر و یاد خدا حد و مرزى ندارد. حتى اگر موفق شویم از نظر کمیت به بالاترین سطح ممکن برسیم و تمام شبانه روز را به ذکر خدا سپرى کنیم ، مراحل بى شمارى از کیفیت آن پیش روى ما است .
البته شاید براى برخى شرایطى پیش آید که ذکر لفظى مطلوب نباشد.
کسانى که ایمانشان ضعیف است و شائبه ریا براى آنها وجود دارد، اگر در مقابل دیگران یاد ذکر بگویند، ممکن است گرفتار ریا شوند؟ در این صورت براى آنها شایسته تر آن است که با دل به خداوند توجه یابند و به ذکر قلبى بسنده کنند تا از آفت ریا که نوعى شرک است مصون بمانند.





برچسب ها : یادوذکرخداوند  , مذهبی  , همه مطالب...  ,
مطلب بعدی : جوانی وقران