تشیع ایرانیان
به نام خدا
تشیع ایرانیان
اکثریت مردم ایران از زمان صفویه به بعد شیعه شدند . البته در این
جهت نمیتوان تردید کرد که ایران از هر نقطه دیگر برای بذر تشیع زمین
مناسبتری بوده است ، تشیع به اندازه ای که در ایران تدریجا نفوذ کرد در
جای دیگر نفوذ نکرد ، و هر چه زمان گذشته است آمادگی ایران برای تشیع
بیشتر شده است و اگر چنین ریشه ای در روح ایرانی نمیبود ، صفویه موفق
نمی شدند که با در دست گرفتن حکومت ایران را شیعه و پیرو اهل بیت
نمایند .
حقیقت اینست که علت تشیع ایرانیان و علت مسلمان شدنشان یک چیز
است ایرانی روح خود را با اسلام سازگار دید و گم گشته خویش را در اسلام
یافت . مردم ایران که طبعا مردمی باهوش بودند و به علاوه سابقه فرهنگ و
تمدن داشتند بیش از هر ملت دیگر نسبت به اسلام شیفتگی نشان دادند و به
آن خدمت کردند . مردم ایران بیش از هر ملت دیگر به روح و معنی اسلام
توجه داشتند ، به همین دلیل توجه ایرانیان به خاندان رسالت از هر ملت
دیگر بیشتر بود و تشیع در میان ایرانیان نفوذ بیشتری یافت . یعنی
ایرانیان روح اسلام و معنی اسلام را در نزد خاندان رسالت یافتند ، فقط
خاندان رسالت بودند که پاسخگوی پرسشها و نیازهای واقعی روح ایرانیان
بودند .
آنچیزی که بیش از هر چیز دیگر روح تشنه ایرانی را به سوی اسلام میکشید
عدل و مساوات اسلامی بود . ایرانی قرنها از این نظر محرومیت کشیده بود و
انتظار چنین چیزی را داشت ایرانیان میدیدند دستهای که بدون هیچگونه
تعصبی عدل و مساوات اسلامی را اجرا میکنند و نسبت به آنها بی نهایت
حساسیت دارند خاندان رسالتاند . خاندان رسالت پناهگاه عدل اسلامی ،
مخصوصا از نظر مسلمانان غیر عرب بودند .
اگر اندکی به تعصبات عربی و تبعیضاتی که از ناحیه برخی خلفا میان عرب
و غیر عرب صورت میگرفت و دفاعی که علی بن ابیطالب علیه السلام از
مساوات اسلامی و عدم تبعیض میان عرب و غیر عرب مینمود توجه کنیم کاملا
این حقیقت روشن میشود .
در بحار ، جلد نهم ، باب 124 ، از کافی نقل میکند که :
روزی گروهی از " موالی " آمدند به حضور امیرالمؤمنین و از اعراب
شکایت کردند و گفتند رسول خدا هیچگونه تبعیضی میان عرب و غیر عرب در
تقسیم بیت المال یا در ازدواج قائل نبود . بیت المال را بالسویه تقسیم
میکرد و سلمان و بلال و صهیب در عهد رسول با زنان عرب ازدواج کردند ولی
امروز اعراب میان ما و خودشان تفاوت قائلند . علی علیه السلام رفت و با
اعراب در این زمینه صحبت کرد ، اما مفید واقع نشد ، فریاد کردند : ممکن
نیست ، ممکن نیست . علی در حالی که از این جریان خشمناک شده بود آمد
میان موالی و گفت با کمال تأسف اینان حاضر نیستند با شما روش مساوات
پیش گیرند و مانند یک مسلمان متساوی الحقوق رفتار کنند ، من به شما
توصیه میکنم که بازرگانی پیشه کنید خداوند به شما برکت خواهد داد .
معاویه در نامه معروفی که برای زیاد بن ابیه والی عراق فرستاد ، نوشت
: مراقب ایرانیان مسلمان باش ، هرگز آنان را با عرب همپایه قرار نده ،
عرب حق
دارد از آنها زن بگیرد و آنها حق ندارند از عرب زن بگیرند ، عرب از
آنها ارث ببرد و آنها از عرب ارث نبرند . حتی الامکان حقوق آنها کمتر
داده شود ، کارهای پست به آنها واگذار شود ، با بودن عرب غیر عرب
امامت جماعت نکند ، در صف اول جماعت حاضر نشوند ، مرزبانی و قضاوت
را به آنها وا مگذار .
اما وقتی که میان یک زن عرب و یک زن ایرانی اختلاف واقع میشود و کار
به آنجا میکشد که به حضور علی علیه السلام شرفیاب میشوند و علی میان آندو
هیچگونه تفاوتی قائل نمیشود و مورد اعتراض زن عرب واقع میشود ، علی
دست میبرد و دو مشت خاک از زمین بر میدارد و به آن خاکها نظر میافکند
و آنگاه میگوید : من هر چه تأمل میکنم میان این دو مشت خاک فرقی نمی
بینم .
علی با این تمثیل عملی لطیف به جمله معروف رسول اکرم اشاره میکند که
فرمود : « کلکم لادم و آدم من تراب لا فضل لعربی علی عجمی الا بالتقوی »
یعنی همه از آدم و آدم از خاک است ، عرب بر عجم فضیلت ندارد ، فضیلت
به تقوا است نه به نژاد و نسب و قومیت و ملیت . وقتی که همه نسب به
آدم میبرند و آدم خاکی نژاد است چه جای ادعای فضیلت تقدم نژادی است ؟
در سفینة البحار ماده " ولی " مینویسد :
" علی علیه السلام در یک روز جمعه بر روی منبری آجری خطبه میخواند ،
اشعث بن قیس کندی که از سرداران معروف عرب بود آمد و گفت یا
امیرالمؤمنین این " سرخرویان " ( یعنی ایرانیان ) جلو روی تو بر ما
غلبه کرده اند و تو جلو اینها را نمیگیری ، سپس در حالی که خشم گرفته
بود گفت امروز من نشان خواهم داد که عرب چکاره است .
علی علیه السلام فرمود : " این شکم گنده ها خودشان روزها
در بستر نرم استراحت میکنند و آنها ( موالی و ایرانیان ) روزهای گرم
بخاطر خدا فعالیت میکنند و آنگاه از من میخواهند که آنها را طرد کنم تا از ستمکاران باشم ، قسم به خدا که دانه را شکافت و آدمی را آفرید که از رسول خدا شنیدم فرمود به خدا همچنانکه در ابتداء شما ایرانیان را به خاطر اسلام با شمشیر خواهید زد ، بعد ایرانیان شما را با شمشیر به خاطر اسلام خواهند زد " . ایضا در سفینة البحار مینویسد : " مغیرش همیشه در مقایسه میان علی و عمر میگفت علی تمایلش و مهربانیش نسبت به موالی بیشتر بود و عمر بر عکس از آنها خوشش نمی آید . مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد : " مردم میگویند هر کس که عربی خالص یا مولای خالص نباشد پست است ، امام فرمود : " مولای خالص یعنی چه ؟ " گفت : " یعنی کسی که پدر و مادرش هر دو قبلا برده بودند " . فرمود : " مولای خالص چه مزیتی دارد ؟ " گفت : زیرا پیغمبر فرموده است : مولای هر قومی از خود آنهاست ، پس مولای خالص اعراب مانند خود اعراب است ، پس کسی صاحب فضیلت است که یا عربی خالص باشد و یا مولای صریح باشد که ملحق به عربی است " ، امام فرمود : آیا نشنیدهای که پیغمبر فرمود من ولی کسانی هستم که ولی ندارند ، من ولی هر مسلمانم خواه عرب و خواه |
عجم ؟ آیا کسی که پیغمبر ولی او باشد از پیغمبر نیست ؟ امام سپس اضافه
فرمود :
از این دو کدام اشرفند ؟ آیا آنکه از پیغمبر و ملحق به پیغمبر است یا
آنکه وابسته به یک عرب جلف که به پشت پای خود ادرار میکند ؟ " سپس
فرمود : " آنکه از روی میل و رضا داخل اسلام میشود بسی اشرف است از
آنکه از ترس وارد اسلام شده است . این اعراب منافق از ترس مسلمان شدند
ولی ایرانیان با میل و رغبت مسلمان شدند .
از این نوع جریانها که نشان میدهد سیاست تبعیض و تفاوت میان عرب و
غیر عرب در جهان اسلام اجرا میشد و ائمه اطهار عموما با این سیاست
مخالفت میکرده اند در تاریخ اسلام زیاد دیده میشود . همین به تنهایی کافی
بوده است که ایرانیان که از طرفی به روح و حقیقت اسلام بیش از دیگران
توجه داشته اند و از طرف دیگر ، بیش از هر قوم دیگر ، از این تبعیضات
زیان میدیده اند طرفدار خاندان رسالت بشوند .
منبع:aliasgharbameri.parsiblog.com
برچسب ها : تشیع , همه مطالب... ,