برگشت کاروان
بسم رب المهدی( عج )
برگشت کاروان
وقتی کاروان برگشت مدینه، عجب جلوه ای است، از این طرف کربلائی ها با محوریت حضرت زینب (سلام الله علیها) دارند می آیند، از طرفی دیگر مدینه ای ها با ام البنین دارند می آیند، همه منتظر بودند ببینند این دو تا خانم به هم می رسند، چه کار می کنند؟ وقتی رسیدند از راه دور، این دو بانوی رشیده دو تا زانوهاشون سست شد، همدیگر را بغل کردند ... .
ام البنین فرمود: زینب جان ! تو روضه بخوون، من گریه کنم.
بی بی جان ! خیلی سخته، باشه بگو، من می خوام تو روضه بخونی من گریه کنم ... .
ام البنین خوب شد نیومدی، یه جای بلندی بود، اومدم بالای بلندی، دیدم دور حسین (علیه السّلام) حلقه زدند، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زد، ... .
منبع:کتاب گلواژه های روضه