سبک شمردن نماز
بسم رب المهدی(عج)
فاطمه زهرا علیها السّلام از پدرش رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل می کند که هر کس نماز را سبک شمارد، در دنیا و در قبر وبرزخ و در قیامت ، به پانزده بلا گرفتار می شود از قبیل :
1- برکت از عمر و مال او برداشته می شود.
2- نورانیت صالحان را از دست می دهد و کارهایش بی پاداش می ماند.
3- نه دعایش مستجاب می شود و نه مشمول دعای خوبان می شود.
4- لحظه مرگ با عطش و گرسنگی و ذلیلانه می میرد.
5 - انواع فشارها وبلاها در قبر وبرزخ نصیبش می شود.
6- در قیامت حساب و عذاب سخت داشته و از لطف خداوند محروم است .(112)112- بحار،ج 83،ص 21.
فرازی از وصیتنامه شهید محمدمسعود حمیدیان
بسم رب المهدی(عج)
از مادر عزیزم، انتظار دارم که پیرو حضرت فاطمة زهرا(س) باشند و حجابشان را حفظ کنند. از برادران و پدران هم میخواهم که چشمشان را از نگاه به نامحرم بپوشانند، چون ریشة تمام بدبختیها از همینجا شروع میشود. از تمام دوستان و فامیل میخواهم که پیرو ولایت فقیه باشند و از ولایت فقیه حمایت کنند، چون پیروی از ولایت فقیه، پیروی از راه انبیاست. و جبهه را خالی نگذارند که خای گذاشتن جبهه خیانت به خون شهداست، و مراقب باشید که شهدا را از خود نرنجانید و همیشه به فکر آخرت باشید، چون آخرت به جا ماندنی و این دنیا فانی است.
معنای لغوی و اصطلاحی رجعت
بسم رب المهدی(عج)
معنای لغوی و اصطلاحی رجعت
رجعت در لغت به معنای «بازگشت» به کار میرود و در اصطلاح به بازگشت گروهی از مردگان به این جهان همزمان با قیام جهانی حضرت مهدی+ گفته میشود، و طبعاً بازگشت این گروه قبل از فرا رسیدن رستاخیز خواهد بود. روی این اصل گاهی از رجعت در شمار رویدادهای قبل از قیامت یاد میشود. و گاهی در زمره حوادث مربوط به ظهور مهدی منتظر+ مذکور میگردد. ولی باید دانست که مسأله رجعت از دیدگاه شیعه رویدادی است مستقل از دو موضوع یاد شده (قیامت و ظهور حضرت مهدی+)، اگرچه بین هر سه موضوع پیوند زمانی برقرار است.
محدث گرانقدر شیعی شیخ حرّ عاملی مینویسد:
مراد از رجعت در نزد ما همانا زندگی بعد از مرگ و پیش از قیامت است، و همین معنی است که از لفظ رجعت به ذهن خطور میکند و دانشمندان بر آن تصریح کردهاند.[1]
فقیه و متکلّم توانای شیعی شیخ مفید میفرماید:
خداوند شماری از امت محمد6 را بعد از مرگشان و پیش از برپائی قیامت برمیانگیزد، و این از اختصاصات مذهب آل محمد: میباشد و قرآن بر درستی آن گواهی میدهد.[2]
دانشمند متبحّر شیعه در قرن چهارم سید مرتضی علمالهدی پیرامون رجعت از نظر شیعه مینویسد:
عقیده شیعه امامیه چنین است که خدای متعال به هنگام ظهور امام زمان حضرت مهدی+ گروهی از شیعیان را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفتهاند، به دنیا بازمیگرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نائل آیند؛ و نیز برخی از دشمنان حضرتش را زنده میکند تا از ایشان انتقام گیرد، بدین ترتیب که آشکاری حق و بلندی مرتبت پیروان حق را بنگرند و اندوهگین شوند.[3]
علامه مجلسی; پس از نقل روایات فراوان و ذکر اقوال بزرگان درباره رجعت مینویسد:
از دیدگاه ما رجعت به مؤمنان راستین و کافران فرورفته در گرداب کفر و الحاد اختصاص دارد و کسی غیر از این دو گروه به دنیا بازنخواهد گشت.[4]
از این بیانات و با توجه به احادیثی که در کتب معتبر شیعه گردآوری شده به روشنی برمیآید که شیعیان رجعت را منحصر به بازگشت گروهی از مؤمنان و کافران میدانند و بس.
ب) رجعت در اصطلاح فقهی
رجعت مصدر ثلاثی مجرّد از باب رَجَع، یَرْجِعَ، رجوعاً است. لغتشناسان معنای این واژه را، بازگشتن و برگشتن میدانند. در فقه شیعه نیز به همین مفهوم، به کار برده شده است چنانکه فقها آن را هم در حوزه زبانی و هم حوزه عملی، به مفهوم رجوع کردن شوهر به همسر خود معنا کردهاند.[5]
واژه رجعت در معانی متعددی استعمال شده است که برای روشن شدن محل بحث در این پژوهش آنها را نقل نموده و معنای محل بحث را مشخص میکنیم:
زیرا برگشتن در جایی به کار میرود که قبل از آن، رفتن یا جدا شدن اتفاق افتاده باشد.
- بازگشت روح به بدن در این دنیا
در قرآن در بعضی از موارد رجعت در این معنا استعمال شده است. مانند: )حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِی(؛[6] «زمانی که مرگ یکی از آنها فرارسد میگوید: «پروردگارم مرا بازگردان»».
[1]. الایقاظ من الهجعة فی البرهان الرّجعة، باب دوم.
[2]. بحار الانوار، ج 53، ص 136.
[3]. همان، ج 53، ص 138.
[4]. همان، ج 53، ص 138.
[5]. البته این کاربرد در جایی است که شوهر همسر خود را طلاق رجعی بدهد.
[6]. مؤمنون، 99.
رجعت پیامبران
بسم رب المهدی(عج)
رجعت پیامبران
از مجموع روایاتی که درباره رجعت کنندگان ذکر کرده اند، گروه ها و افراد زیر، کسانی هستند که به دنیا باز خواهند گشت.
الف) رجعت پیامبر اکرم ص
ابوخالد کابلی، از امام سجاد7 نقل کرده که آن حضرت در تفسیر آیه )إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَادٍ(؛[1] فرمود:
«یَرجعُ إلیکم نبیُّکم6...»؛[2]
پیامبرتان به سوی شما برمیگردد... .
بکیر بن اعین میگوید:
«قال لی من لا شکّ فیه - یعنی اباجعفر7: إنَّ رَسُولَ الله6 وَ عَلیّاً سَیَرْجِعْان»؛[3]
کسی که هیچ تردید در [درستی] سخنش ندارم، یعنی امام باقر7 به من فرمود: پیامبر6 و علی7 رجعت میکنند.
مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه مبارکه )قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّکَ مِنْ الْمُنْظَرِینَ * إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ([4] از تفسیر قمی نقل کرده است که امام صادق7 درباره آیه مذکور فرمود:
«یَومُ الوقتِ المعلومِ، یومٌ یَذبَحُه رسولُ الله6 علی الصخرةِ التی فی بیتِ المَقدِس»؛[5]
روز وقت معلوم، روزی است که رسول خدا6 (شیطان را) بر صخرهای در بیتالمقدس میکُشد.
ب) رجعت پیامبران گذشته
روایاتی که بازگشت پیامبران گذشته را نوید دادهاند، از این قرارند:
عبدالله مسلکان از امام صادق7 نقل میکند که آن حضرت فرمود:
«ما بَعث اللهُ نبیّاً من لدن آدمُ فلهمّ جرّاً إلّا و یَرجع إلی الدنیا و یَنصُر امیرَالمؤمنین»؛[6]
خداوند هیچ پیامبری را، از حضرت آدم7 تا آخر مبعوث نکرد، مگر اینکه به دنیا برمیگردند و حضرت علی7 را یاری میدهد.
همچنین، ابوبصیر از امام باقر7 ذیل آیه شریفه )لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ[7]( نقل میکند که فرمود:
«ما بَعَث اللهُ نبیّاً مِن لدن آدمَ فلهمَّ جرّا و یرجعَ إلی الدنیا، فیقاتِل و یَنصر رسولَ الله و امیرَالمؤمنین»؛[8]
خداوند هیچ پیامبری را از حضرت آدم7 تا خاتم مبعوث نکرد، مگر اینکه به دنیا برخواهد گشت و به همراه پیامبر6 و علی7 [با دشمنان] جنگ خواهند کرد.
عن جمیل عن ابی عبدالله7 قال: قلت: قولُ الله تبارک و تعالی )إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ[9]( قال: ذلک واللهِ! فی الرَجعةِ. أما علمتَ أنّ أنبیاءَ کثیرةً لم یَنصُروا فی الدنیا و قُتِلوا، و الأئمّةَ بعدَهم قُتِلوا و لم یُنصَروا ذلک فی الرجعة؛
آن حضرت درباره یاری پیامبران، آنرا در زمان رجعت دانسته، فرمودند: به خدا سوگند آن در زمان رجعت است. آیا نمیدانی که پیامبران فراوانی در دنیا یاری نشده به قتل رسیدند؟ همچنین امامان بعد از ایشان به قتل رسیدند و یاری نشدند؟ همانا این [یاری] در رجعت است.
[1]. قصص، 85.
[2]. تفسیر قمی، ج 1، ص 147.
[3]. بحار الانوار، ج 53، ص 39، ح 2.
[4]. حجر، 36 - 38.
[5]. تفسیر المیزان، ج 12، ص 252.
[6]. تفسیر قمی، ج 1، ص 106.
[7]. آل عمران، 81.
[8]. تفسیر قمی، ج 1، ص 247.
[9]. غافر، 51.