href="http://linux-web.ir" title="خرید هاست لینوکس" target="_blank">خرید هاست لینوکس!DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> علی بامری - علی بامری
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرازی از وصیتنامه شهید سیدمهدى رضوى

بسم رب الشهداءوالصدیقین

امامى که ما داریم، روش عمل کردن به قرآن را به ما آموخت.

فرازی از وصیت‌نامه شهید سیدمهدى رضوى



      

طی الارض

بسم رب الشهداءوالصدیقین

طی الارض

در روایات فراوانی مربوط به حضرت مهدی علیه السلام، از چگونگی طی مسافت آن حضرت و یارانش به عنوان «طی الارض» تعبیر شده است. اگرچه کیفیت طی الارض به روشنی معلوم نیست و اختلافات فراونی در آن وجود دارد؛ ولی می توان از آن به عنوان یک جابه جایی بسیار سریع برای انسان نام برد. امام رضاعلیه السلام در روایتی پس از معرفی حضرت مهدی علیه السلام می فرماید: «هُوَ الذی تُطْوی لَهُ الاَرضُ».امام صادق علیه السلام درباره طی الارض یاران حضرت مهدی علیه السلام فرمود: «... فَیَصیرُ اِلیهِ شیعَتُهُ مِنْ اَطْرافِ الاَرْضِ تُطْوی لَهُمُ الاَرْضُ حَتَّی یُبایِعُوهُ...» البته در برخی از حکایت های مربوط به اولیاءاللّه نیز از طی الارض آنها فراوان سخن به میان آمده است.



      

فرازی از وصیتنامه شهید سیدعلى سعیدنیا

بسم رب الشهداءوالصدیقین

از خانواده ‏ام مى‏خواهم قرآن را به فرزندانم بیاموزند.

فرازی از وصیت‌نامه شهید سیدعلى سعیدنیا



      

آزمایش

به نام خدا

آزمایش

  • سوره مبارکه کهف
  • آیه شریفه 7
  • إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا

  • معنای آیه:

    آنچه روی زمین است، زینت برای آن قرار دادیم تا انسان را بیازمائیم که چه کسانی اعمال نیکوتری انجام می دهند

  • پیام آیه:

    خانه و باغ زینت زمین است اما زینت انسان، ایمان و انسانیت اوست. برای رسیدن به زیبای ظاهری دنیا زیبائی معنوی را از دست ندهیم. در زندگی دنیا، در حال آزمایش هستیم و معلوم خواهد شد چه کسی زیبائی کوتاه و ظاهری را انتخاب می کند و چه کسی زیبائی ماندگار و واقعی را.



  •       

    سرگذشت فدک پس از پیامبر (ص)

    سرگذشت فدک پس از پیامبر (ص)

    پس از پیامبر اسلام، حضرت فاطمه (س) از فدک محروم گردید و کارگرانش را از فدک بیرون کردند. آن حضرت براى پس گرفتن فدک بسیار کوشید ولى دستگاه خلافت از این کار سرباز زد. ممنوعیت حضرت فاطمه (س) از فدک در زمان خلافت ابوبکر بن ابى قحافه پى‏ریزى شد. ابن ابى الحدید معتزلى که فردى عالم و سنى مذهب است مى‏ نویسد: «ابراهیم بن سعید ثقفى از ابراهیم بن میمون از عیسى بن عبداللّه بن محمد بن على بن ابى‏طالب (ع) از پدرش، از جدش از على (ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:

    فاطمه (س) نزد ابوبکر رفت و به او فرمود:

    پدرم فدک را به من بخشید وعلى و امّ‏ایمن بر این مطلب گواهند. گفت: تو جز حق و راستى چیزى به پدرت نسبت نمى‏دهى، من آن را به تو بخشیدم و بعد تکه‏اى از پوست طلبید و سند فدک را براى حضرت زهرا نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بین راه به عمر رسید. عمر پرسید: اى فاطمه از کجا مى‏آیى؟ گفت:

    از نزد ابوبکر مى ‏آیم. به او گفتم که رسول خدا فدک را به من بخشیده و على و امّ‏ایمن نیز بر این مطلب گواهند. وى فدک را به من برگرداند و این نوشته را به من داد. عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و نزد ابوبکر آمده گفت: تو فدک را به فاطمه داده‏اى و سندش را نوشته‏اى؟ گفت: آرى. گفت: على به سود خودگواهى مى‏ دهد و امّ‏ایمن یک زن است. بعد آب دهان بر روى آن سند انداخته نوشته را پاک و سند را پاره کرد.

    روایت شده که ابوبکر پس از گواهى امیرالمؤمنین (ع) دستور داد فدک را به حضرت زهرا بدهند. عمر بر این حکم ابوبکر اعتراض کرده نوشته را پاره کرد، (شرح نهج‏البلاغه، ج 16، ص 274 ).

    پس از آنکه معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وى قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه (س) برگردانید.

    پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفاى بعدى قرار گرفت وتا روزى که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند. وقتى حکومت به بنى عباس رسید، سفّاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقى فدک را از فرزندان زهرا (س) گرفت.

    فرزند منصور (مهدى) فدک را به فرزندان زهرا (س) بازگردانید. پس از مهدى، موسى و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه (س) پس گرفتند. وقتى خلافت به مأمون عباسى رسید، به طور رسمى فدک را به فرزندان حضرت زهرا (س) بازگردانید. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر مى‏گرداندند و گاه پس مى‏گرفتند. در عصر آنها، فدک مسأله‏اى سیاسى به شمار مى‏آمد نه انتفاعى و اقتصادى. خلفاى عباسى و اموى به درآمد فدک نیاز نداشتند. براى همین وقتى عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه (س) باز گرداند، بنى‏ امیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو بااین کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردى. (سبحانى، جعفر، فروغ ابدیت، ج 2، ص 669. )


    مسلم بن حجّاج نیشابورى، در کتاب معروفش «صحیح مسلم»، داستان مطالبه فدک از سوى حضرت فاطمه (س) را به طور مشروح آورده و از عایشه چنان نقل کرده است که، حضرت فاطمه (س) پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا

    هنگام وفاتش حتى یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت. (صحیح مسلم، ج 3، ص 1380. (در نهج‏البلاغه درباره فدک چنین آمده است: «از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهى بر آن بخل ورزیدند و گروهى هم از آن چشم پوشیدند و خداوند بهترین داور است.» (نهج البلاغه (فیض‏الاسلام)، نامه 45. )

    سرانجام در دوران متوکل عباسى فدک از فاطمیان پس گرفته شد درختانش به دستور شخصى به نام «عبدالله بن عمر بازیار» قطع گردید و روسیاهى آن براى بدخواهان باقى ماند. ناگفته نماند قطع درختان در حالى انجام گرفت که یازده درخت خرمایى که به دست مبارک پیامبر (ص) در آن کاشته شده بود، هنوز باقى بود. شخصى که آن درختان را قطع کرد، «بشران بن ابى امیة ثقفى» نام داشت که پس از بازگشت به بصره- آن گونه که در تاریخ آمده است- فلج شد. خ. احمدى میانجى، مکاتیب الرسول.) اما 9746/ 3 در جواب این سؤال که چرا حضرت على (ع) پس از به حکومت رسیدن فدک را پس نگرفت از سوى امامان معصوم (ع) چنین آمده است:

    ابو بصیر مى‏ گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم:

    چرا حضرت على (ع) پس از به حکومت رسیدن فدک را پس نگرفت؟ آن حضرت فرمود:

    چون ظالم و مظلوم هر دو مرده بودند و خداوند ظالم را کیفر و مظلوم را پاداش داده بود و على بن ابى طالب (ع) خوش نداشت چیزى را که غاصب آن کیفر و مغصوبه‏ ى آن پاداش دیده، برگرداند، (بحارالانوار، ج 29، ص 395، ح 1، تحقیق شیخ عبدالزهراء، بیروت، دار الرضا،

    1412 قمرى).

    ابن ابراهیم کرخى مى‏ گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: على (ع) وقتى که حاکم مردم شد، چرا فدک را برنگردانید؟ امام در جواب فرمود:

    پیامبر وقتى که مکه را فتح کرد، به او گفتند: آیا به خانه‏ات بر نمى‏گردى؟ فرمود: خانه ما را که عقیل فروخته است. گفتند: چرا پس نمى‏گیرى؟ فرمود: ما خاندانى هستیم که اگر چیزى را از ما به ستم بگیرند، آن را باز نمى‏گردانیم، حضرت على هم به پیروى از پیامبر باز پس نگرفت، (همان، ح 2).

    کسى از امام کاظم (ع) پرسید: چرا على (ع) فدک را باز پس نگرفت، امام در جواب فرمود:

    ما خاندانى هستیم که ولیّمان خداست، حق ما را تنها او مى‏گیرد و ما اولیاى مردم هستیم و حقوق آنان را از ستمگران باز پس مى ‏گیریم ولى براى خودمان باز پس نمى‏گیریم، (همان، ح 3 ).


    نویسندگان کتاب «اسرار فدک» در جواب این سؤال آورده ‏اند: فدک تا غصب نشده بوده ارزش یک ملک را داشت ولى پس از غصب فدک به بهاى بى‏ حرمتى به فاطمه زهرا، بازگرداندن دیگر چه ارزشى دارد؟. اگر زمین فدک بازگردانده شد، بهاى غصب آن که جسارت به ساحت پاک آن حضرت است، آیا قابل قصاص است؟. فدک از آن جهت براى فاطمه گرامى بود که یادگار رسول خدا و پشتوانه مالى براى اهل بیت و شیعیان بود. و گرنه فاطمه که به درآمد آن نیاز نداشت.


    نویسندگان این کتاب در ادامه آورده ‏اند: باز گرداندن فدک، به شوخى گرفتن غصب آن است. اگر هزار بار فدک بازگردانده شود، جنایت هولناکى که انجام یافته بود، رنگ نمى‏باخت و آن روزهاى غارتگرى فراموش نمى‏ شد.


    در ادامه مى‏ گویند: یزید مى‏ خواست اموال به غارت رفته کربلا را با دادن اموالى عوض بدهد ولى حضرت امام سجاد نپذیرفت و فرمود:

    در میان آن اموال، لباس حضرت فاطمه بود، (اسرار فدک، ص 213، محمدباقر انصارى و سید حسین رجائى، نشر الهادى).





    برچسب ها : فدک  ,
          

    فدک کجاست ؟

    فدک کجاست ؟  
     

    فدک یکى از دهکده‏ هاى آباد و حاصلخیز نزدیک خیبر است و تا مدینه 140 کیلومتر فاصله دارد. درسال هفتم هجرت، قلعه‏ هاى خیبر یکى پس از دیگرى فتح شد و قدرت مرکزى یهود در هم شکست. ساکنان فدک تسلیم گردیدند و در برابر پیامبر متعهد شدند نیمى از زمین‏ها و باغ‏هاى خودرا به آن حضرت واگذار کنند و نیمى دیگر را براى خود نگهدارند. افزون بر این، آنها کشاورزى سهم پیامبر را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدى دریافت کنند.

    سرزمین‏هایى که بدون هجوم نظامى به دست مسلمانان مى‏افتد، به شخص رسول خدا (ص) تعلق دارد و هر گونه بخواهد مى‏تواند عمل کند. وقتى آیه «و آت ذالقربى حقّه و المسکین و ابن السبیل و لاتبذّر تبذیراً» (اسرا) 17 (، آیه 26. (نازل شد، پیامبر اسلام دخترش فاطمه (س) را خواست و فدک را به او داد. (طبرسى، مجمع البیان، ج 3، ص 411.)





    برچسب ها : فدک  ,
          

    جایگاه حضرت فاطمه از نگاه عالمان اهل سنت

    جایگاه حضرت فاطمه از نگاه عالمان اهل سنت

     

    شنقیطی از علمای اهل سنت درباره جایگاه حضرت زهرا آورده است: همانا سروری فاطمه زهرا(س)، از جانب دین اسلام امر واضح و روشنی است و بر کسی پوشیده نیست، زیرا وی پاره تن پیامبر(ص) است و آن که زهرا(س) را آزار دهد، پیامبر را می آزارد و آن چه که زهرا را نارحت کند، پیامبر را ناراحت می کند.

    در منابع تفسیری اهل سنت، روایت‌های فراوانی در شان اهل بیت به ویژه حضرت فاطمه (س) یافت می‌شود که برای شناخت شخصیت والای یگانه دختر پیامبر گرامی اسلام(ص) نقش اساسی دارد. آنچه در پی آمده گزیده ای از کتاب شخصیت حضرت زهرا(س) در قرآن از منظر تفاسیر اهل سنت است که به مناسبت ایام فاطمیه ارائه می‌شود.

    فاطمه علیها السلام در محشر
    در منابع سنت روایات مختلفی از افراد معتبری چون امام علی علیه الاسلام، عایشه، ابوسعید، ابو هریره، ابوایوب، سوید بن عمیر، بریده و ابن عمر و غیره نقل شده که پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و اله فرمود: « هنگامی که روز قیامت فرا رسد، منادی از پس حجاب ندا کند ای اهل محشر! چشمان خود را از فاطمه بپوشانید تا او عبور کند».

    حاکم نیشابوری (متوفای 405 ه.) این حدیث را صحیح می داند. او نظیر همین حدیث، روایت دیگری هم نقل کرده و از حیث سند صحیح قرار داده است.

    فاطمه علیها السلام با پیراهن خونین حسین علیه السلام از عزاداران شفاعت می کند
    امیرالمومنین علیه السلام از پیامبر اکرم، حضرت محمد صلی الله علیه و اله روایت کرده که فرمود: «هنگامی که روز قیامت فرا رسد، از درون عرش ندا می رسد ای اهل قیامت چشمانتان را بپوشانید تا فاطمه، دختر محمد صل الله علیه و اله با پیراهن خضاب شده از خون حسین علیه السلام عبور کند. در آن هنگام فاطمه ساق عرش را گرفته عرض می کند: شما جبار و عادل هستی! پس در میان من و قاتل پسرم قضاوت کن. خداوند مطابق سنت من قضاوت خواهد کرد. سوگند به پروردگار کعبه آنگاه فاطمه عرض می کند: «الله اشفعنی فیمن بکی علی مصیبته، فیشفعها الله فیهم؛ خدایا به من اجازه شفاعت کسانی که در مصیبت او (حسین ) گریه کردند عطا کن و خداوند اذن شفاعت آنان (عزاداران) را به فاطمه عنایت می کند».

    ابن جوزی (متوفای 597ه.) روایات ورود فاطمه علیها السلام در محشر را جعلی می داند. نو? او، سبط ابن جوزی پاسخ می دهد: « ... اماحدیثنا، فاسناده صحیح، و رجاله ثقات؛ اما سند حدیث ما صحیح و رجال آن ثقه هستند».
    چنان که گذشت محدث بزرگ حاکم نیشابوری ( متوفای 405 ه.) در چندین جای کتابش تصریح بر صحت این روایات کرده است . ابن ابی الحدید هم این روایت را صحیح می داند.

    جایگاه فاطمه علیها السلام از نگاه عالمان اهل سنت
    دانشمندان اهل سنت در شأن حضرت فاطمه علیها السلام سخن فراوان گفته‌اند. در این جا به مختصری از این سخنان اکتفا می شود:

    1. سیوطی: « ما عقیده داریم که برترین زنان عالم، مریم و فاطمه هستند».

    2. آلوسی: « فاطمه از همه زنان گذشته و آینده برتر است ». با این حدیث برتر بودن فاطمه علیها السلام بر تمام زنان ثابت می شود، زیرا او روح و روان رسول خداست از این رو بر عایشه نیز برتری می‌یابد».

    3. سهیلی: وی بعد از نقل حدیث معروف « فاطمةٌ بضعةٌ منی » می گوید :« من هیچ کس را مساوی با بضعة رسول الله نمی دانم ».

    4. ابن الجکنی: « بنابر قول صحیح‌تر فاطمه از همه زنان افضل است».

    5. شنقیطی: «همانا سروری فاطمه زهرا، از جانب دین اسلام امر واضح و روشنی است وبر کسی پوشیده نیست، زیرا وی پاره تن پیامبر است وآن چیزی که زهرا را آزار دهد، پیامبر را می آزارد و آن چه که زهرا را نارحت کند، پیامبر را ناراحت می کند. همان طورکه درحدیث صحیح از پیامبر نقل شده و هر دو حدیث از مسور بن مخرمه آمده است که: شنیدم از رسول خدا که بالای منبر بود و می فرمود : فاطمه پاره تن من است آن چه که فاطمه را آزار دهد ، مرا آزار می دهد و آن چه که او را ناراحت کند، مرا ناراحت می کند».

    6. توفیق ابوعلم: «در عظمت شأن و رفعت مقام ارجمند او، همین بس که تنها دختر بزرگوار پیامبر صلی الله علیه واله و همسر گرامی امام علی بن ابی طالب ـ کرم الله وجهه ـ و مادر حسن و حسین است. زهرا، همان بانویی که میلیون ها آدمی را چشم و دل به سوی اوست و نام گرامی‌اش بر زبان ایشان است. زهرا، آن شهاب نور افشان آسمان نبوت و اختر فروزان فلک رسالت و بالاخره، آن والاترین بانوی آفرینش. اما همه این تعبیرات، جز بخشی اندک از دنیای فضیلت و شرافت او را آیینه داری نمی کند و جز مختصری از فضایل و مناقب او را نمایش گر نیست».

    گفتنی است، کتاب شخصیت حضرت زهرا(س) در قرآن از منظر تفاسیر اهل سنت، به قلم محمدیعقوب بشوی از سوی موسسه بوستان کتاب منتشر شده است./





    برچسب ها : فدک  ,
          

    پیام معنوى شیعه

    پیام معنوى شیعه
    پیام معنوى شیعه به جهانیان ، یک جمله بیش نیست و آن این است که ((خدا را بشناسید)) و تعبیر دیگر:((راه خداشناسى را پیش گیرید تا سعادتمند و رستگار شوید)) و این همان جمله اى است که پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم براى نخستین بار دعوت جهانى خود را به آن افتتاح فرمود:((اى مردم ! خدا را به یگانگى بشناسید و اعتراف کنید تا رستگار شوید)) در توضیح این پیام به طور اجمال مى گوییم :
    ما افراد بشر به حسب طبع دلداه بسیارى از مقاصد زندگى و لذایذ مادى هستیم ، خوردنیها و نوشیدنیهاى گوارا و پوشیدنیهاى شیک و کاخها و منظره هاى فریبنده ، همسر زیبا و دلنواز، دوستان صمیمى و ثروت سنگین از راه قدرت و سیاست مقام و جاه و بسط سلطه و فرمانروایى و خرد کردن هر چیزى که با خواسته هاى ما مخالفت مى کند را مى خواهیم و دوست داریم .
    ولى با نهاد خدادادى خود مى فهمیم که این همه لذایذ و مطالب براى انسان آفریده شده نه انسان براى آنها و آنها به دنبال انسان باید باشند نه انسان به دنبال آنها.
    هدف نهایى ، بودن شکم و پایین تر از شکم ، منطق گاو و گوسفند است و دریدن و بریدن و بیچاره کردن دیگران ، منطق ببر و گرگ روباه است ، منطق انسان ، منطق فطرى خرد مى باشد و بس .
    ((منطق خرد)) با واقع بینى خود، ما را به سوى پیروى حق هدایت مى کند نه به سوى دلخواه انواع شهوترانى و خودبینى و خودخواهى . ((منطق خرد)) انسان را جزئى از جمله آفرینش مى داند که هیچگونه استقلال و سرخودى ندارد و برخلاف آنچه انسان خود را فرمانرواى آفرینش پنداشته به گمان خود طبیعت سرکش را به خواسته هاى خود رام مى کند و به زانو درمى آورد خودش نیز آلت دست طبیعت و یکى از دستیاران و فرمانبرداران آن است .
    ((منطق خرد)) انسان را دعوت مى کند که در درکى که از هستى این جهان گذران دارد، دقیق شود تا روشن گردد که هستى جهان و هر چه در آن است از پیش خودشان نیست بلکه جهان و هر چه در آن است از یک منبع نامتناهى سرچشمه مى گیرد تا روشن گردد که این همه زشت و زیبا و موجودات زمین و آسمان که در صورت واقعیتهاى مستقل در دیده انسان جلوه مى کند، در پناه واقعیت دیگرى واقعیت دار مى نمایند و در زیر پرتو آن پیدا و هویدا شده اند نه از خود و نه از پیش خود و چنانکه واقعیتها و قدرتها و عظمتهاى دیروزى ، امروز افسانه اى بیش نیست واقعیتهاى امروزى نیز همچنانند و بالا خره همه چیز در پیش خود افسانه اى بیش ‍ نیست .
    تنها خداست که واقعیتى است غیر قابل زوال و همه چیز در پناه هستى او رنگ هستى مى یابند و با روشنائى ذات او روشن و پیدا مى شوند.
    هنگامى که انسان با چنین درکى مجهز شود، آن وقت است که خیمه هستى او در پیش چشمش مانند حباب روى آب فرو مى خوابد و عیانا مشاهده مى کند که جهان و جهانیان به یک هستى نامحدود و حیات و قدرت و علم و هرگونه کمال نامتناهى تکیه زده اند و انسان و هر پدیده دیگر جهانى مانند دریچه هاى گوناگونى هستند که هر کدام به اندازه ظرفیت خود ماوراى خود را که جهان ابدیت است نشان مى دهند.
    آن وقت است که انسان اصالت و استقلال را از خود و از هر چیز گرفته به صاحبش ‍ رد مى کند و دل از هر جا کنده به خداى یگانه مى پیوندد و در برابر عظمت و کبریاى وى به چیزى جز وى سر تعظیم فرود نمى آورد.
    آن وقت است که انسان تحت ولایت و سرپرستى پروردگار پاک قرار مى گیرد، هر چه را بشناسد با خدا مى شناسد و با هدایت و رهبرى خدا با اخلاقى پاک و اعمالى نیک (آیین اسلام و تسلیم حق که آیین فطرت است ) متلبس مى گردد.
    این است آخرین درجه کمال انسانى و مقام انسان کامل یعنى امام که به موهبت خدایى به این مقام رسیده و کسانى که از راه اکتساب به این کمال نائل شوند با اختلاف درجاتى که دارند پیروان حقیقى امام مى باشند.
    و از اینجا روشن مى شود که خداشناسى و امام شناسى هرگز از هم جدا نمى شوند چنانکه خداشناسى و خودشناسى از هم جدا نمى شوند؛ زیرا کسى که هستى مجازى خود را بشناسد، هستى حقیقى خداى بى نیاز را شناخته است .





    برچسب ها : فدک  ,
          

    حضرت على علیه السلام و فدک

    حضرت على علیه السلام و فدک

    ارزش اقتصادى فدک .
    کشمکشهاى سقیفه در راه انتخاب خلیفه به پایان رسید وابوبکر زمام خلافت را به دست گرفت .
    حضرت على ـ علیه السلام ـ با گروهى از یاران با وفاى او از صحنه حکومت بیرون رفت , ولى پس از تـنویر افکار وآگاه ساختن اذهان عمومى , براى حفظ وحدت کلمه , از در مخالفت وارد نشد واز طـریـق تعلیم وتفسیر مفاهیم عالى قرآن وقضاوت صحیح واحتجاج واستدلال با دانشمندان اهل کتاب و به خدمات فردى واجتماعى خود ادامه داد.
    امـام ـ عـلیه السلام ـ در میان مسلمانان واجد کمالات بسیارى بود که هرگز ممکن نبود رقباى وى این کمالات را از او بگیرند.
    او پسر عم وداماد پیامبر گرامى (ص ), وصى بلافصل او, مجاهد نامدار وجانباز بزرگ اسلام وباب علم نبى (ص ) بود.
    هـیچ کس نمى توانست سبقت او را در اسلام وعلم وسیع واحاطه بى نظیر وى را بر قرآن وحدیث وبر اصول وفروع دین وبر کتابهاى آسمانى انکار کند یا این فضایل را از او سلب نماید.
    در این میان , امام ـ علیه السلام ـ امتیاز خاصى داشت که ممکن بود در آینده براى دستگاه خلافت ایجاد اشکال کند وآن قدرت اقتصادى ودر آمدى بود که از طریق فدک به او مى رسید.
    از ایـن جـهـت , دستگاه خلافت مصلحت دید که این قدرت را از دست امام ـ علیه السلام ـ خارج کند, زیرا این امتیاز همچون امتیازات دیگر نبود که نتوان آن را از امام ـ علیه السلام ـ گرفت .
    (1)مـشـخـصـات فدکسرزمین آباد وحاصلخیزى را که در نزدیکى خیبر قرار داشت وفاصله آن با مـدینه حدود 140 کیلومتر بود وپس از دژهاى خیبر محل اتکاى یهودیان حجاز به شمار مى رفت قریه ((فدک )) مى نامیدند.
    (2)پیامبر اکرم (ص ) پس از آنکه نیروهاى یهود را در ((خیبر)) و((وادى القرى )) و((تیما)) در هم شـکست وخلا بزرگى را که در شمال مدینه احساس مى شد با نیروى نظامى اسلام پر کرد, براى پایان دادن به قدرت یهود در این سرزمین , که براى اسلام ومسلمانان کانون خطر وتحریک بر ضد اسلام به شمار مى رفت , سفیرى به نام محیط را نزد سران فدک فرستاد.
    یـوشـع بـن نون که ریاست دهکده را به عهده داشت صلح وتسلیم را بر نبرد ترجیح داد وساکنان آنـجـا متعهد شدند که نیمى از محصول هر سال را در اختیار پیامبر اسلام بگذارند واز آن پس زیر لواى اسلام زندگى کنند وبر ضد مسلمانان دست به توطئه نزنند.
    حکومت اسلام نیز, متقابلا, تامین امنیت منطقه آنان را متعهد شد.
    در اسـلام سـرزمـینهایى که از طریق جنگ ونبرد نظامى گرفته شود متعلق به عموم مسلمانان است واداره آن به نویسند:وقتى آیه [وآت .
    ولى سرزمینى که بدون هجوم نظامى ونبرد در اختیار مسلمانان قرار مى گیرد مربوط به شخص پـیـامبر (ص ) وامام پس از اوست وباید به طورى که در قوانین اسلام معین شده است , در موارد خـاصى بکار رود, ویکى از آن موارد این است که پیامبر وامام نیازمندیهاى مشروع نزدیکان خود را به وجه آبرومندى برطرف سازند.
    (1)فدک هدیه پیامبر (ص ) به حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـمحدثان ومفسران شیعه وگروهى از دانـشـمـنـدان سـنى مى ولى سرزمینى که بدون هجونویسند:وقتى آیه [وآت ذا القربى حقه و المسکین و ابن السبیل ] (2) نازل شد پیامبر (ص ) دختر خود حضرت فاطمه را خواست وفدک را به وى واگذار کرد.
    (3) ناقل این مطلب ابوسعید خدرى یکى از صحابه بزرگ رسول اکرم (ص ) است .
    کلیه مفسران شیعه وسنى قبول دارند که آیه در حق نزدیکان وخویشاوندان پیامبر نازل شده است ودختر آن حضرت بهترین مصداق براى [ذا القربى ] است .
    حـتـى هـنگامى که مردى شامى به على بن الحسین زین العابدین ـ علیه السلام ـ گفت :خود را مـعـرفى کن , آن حضرت براى شناساندن خود به شامیان آیه فوق را تلاوت کرد واین مطلب چنان در مـیـان مسلمانان روشن بود که آن مرد شامى , در حالى که سر خود را به عنوان تصدیق حرکت مى داد, به آن حضرت چنین عرض کرد:به سبب نزدیکى وخویشاوندى خاصى که با حضرت رسول دارید خدا به پیامبر خود دستور داده که حق شما را بدهد.
    (4)خـلاصه گفتار آنکه آیه در حق حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ و فرزندان وى نازل شده ومورد اتـفـاق مـسـلـمـانان است , ولى این مطلب که هنگام نزول این آیه پیامبر (ص ) فدک را به دختر گرامى خود بخشید مورد اتفاق دانشمندان شیعه وبرخى از دانشمندان سنى است .





    برچسب ها : فدک  ,
          

    پرونده فدک در معرض افکار عمومی

    پرونده فدک در معرض افکار عمومی

    چهارده قرن از جریان غصب فدک واعتراض دخت گرامى پیامبر (ص ) مى گذرد.
    شاید بعضى تصور کنند که داورى صحیح در باره این حادثه دشوار است , زیرا گذشت زمان مانع از آن اسـت کـه قـاضـى بـتواند بر محتویات پرونده به طور کامل دست یابد واوراق آن را به دقت بخواند وراى عادلانه صادر کند; چه احیانا دست تحریف در آن راه یافته , محتویات آن را به هم زده است .
    ولـى آنـچـه مـى تـوانـد کـار دادرسى را آسان کند این است که مى توان با مراجعه به قرآن کریم واحـادیـث پیامبر گرامى (ص ) واعترافات ادعاهاى طرفین نزاع , پرونده جدیدى تنظیم کرد وبر اساس آن , با ملاحظه بعضى از اصول قطعى وتغییر ناپذیر اسلام , به داورى پرداخت .
    اینک توضیح مطلب :از اصول مسلم اسلام این است که هر سرزمینى که بدون جنگ وغلبه نظامى توسط مسلمانان فتح شود در اختیار حکومت اسلامى قرار مى گیرد واز اموال عمومى یا اصطلاحا خالصه شمرده مى شود ومربوط به رسول خدا (ص ) خواهد بود.
    ایـن نـوع اراضـى مـلک شخصى پیامبر (ص ) نیست بلکه مربوط به دولت اسلامى است که رسول اکـرم (ص ) در راس آن قـرار دارد وپـس از پـیـامبر اختیار وحق تصرف در این نوع اموال با کسى خواهد بود که به جاى پیامبر وهمچون او زمام امور مسلمانان را به دست مى گیرد.
    قـرآن مـجـید این اصل اسلامى را در سوره حشر, آیات ششم بیست پنج سال سکوت فروغ ولایت بـسته /2زیریقاتی صفحه اى وافتادگان پاکدل را برانگیخت ومتقابلا شعله خشم وغضب حریصان وقانون شکنان را در سینه هاشان بر افروخت .
    آوازه عدالت وتقید شدید امام ـ علیه السلام ـ به رعایت اصول وقوانین , مخصوص به دوره حکومت او نیست .
    اگـر چـه بـیـشـتر نویسندگان وگویندگان , هنگامى که از دادگرى وپارسایى امام سخن مى گویند, غالبا به حوادث دوران حکومت او تکیه مى کنند, زیرا زمینه بروز این فضیلت عالى انسانى در دوران حکومت آن حضرت بسیار مهیا بود.
    امـا عـدالـت ودادگـرى امام ـ علیه السلام ـ وسختگیرى وتقید کامل او به رعایت اصول , از عصر رسالت , زبانزد خاص وعام بود.
    از این رو,افرادى که تحمل دادگرى امام را نداشتند, گاه وبیگاه , از حضرت على ـ علیه السلام ـ به پیامبر (ص ) شکایت مى بردند وپیوسته با عکس العمل منفى پیامبر, واینکه حضرت على ـ علیه السلام ـ در رعایت قوانین الهى سر از پا نمى شناسد, روبرو مى شدند.
    در تـاریـخ زندگانى امام ـ علیه السلام ـ در عصر رسالت حوادثى چند به این مطلب گواهى مى دهـد ومـا بـراى نـمـونـه دو حـادثـه را در اینجا نقل مى کنیم :1ـ در سال دهم هجرت که پیامبر گـرامى (ص ) عزم زیارت خانه خدا داشت حضرت على ـ علیه السلام ـ را با گروهى از مسلمانان به یمن اعزام کرد.
    حضرت على ـ علیه السلام ـ مامور بود در بازگشت از یمن پارچه هایى را که مسیحیان نجران در روز مباهله تعهد کرده بودند از ایشان بگیرد وبه محضر رسول خدا برساند.
    او پس از انجام ماموریت آگاه شد که پیامبر گرامى (ص ) رهسپار خانه خدا شده است .
    ازاین جهت مسیر خود را تغییر داد ورهسپار مکه شد.
    آن حـضرت راه مکه را به سرعت مى پیمود تا هرچه زودتر به حضور پیامبر برسد وبه همین جهت پـارچـه ها را به یکى از افسران خود سپرد واز سربازان خویش فاصله گرفت تا در نزدیکى مکه به حضور پیامبر رسید.
    حـضرت از دیدار او فوق العاده خوشحال شد وچون او را در لباس احرام دید از نحوه نیت کردن او جویا شد.
    حـضـرت على ـ علیه السلام ـ گفت :من هنگام احرام بستن گفتم بار الها ! به همان نیتى احرام مى بندم که پیامبر احرام بسته است .
    حضرت على ـ علیه السلام ـ از مسافرت خود به یمن ونجران وپارچه هایى که آورده بود به پیامبر وقـتـى امـام ـ علیه السلام ـ به سربازان خود رسید, دید که افسر جانشین وى تمام پارچه ها را در میان سربازان تقسیم کرده است وسربازان پارچه ها را به عنوان لباس احرام بر تن کرده اند.
    حضرت على ـ علیه السلام ـ از عمل بى مورد افسر خود سخت ناراحت شد وبه او گفت :چرا پیش از آنـکـه پـارچـه هـا را به رسول خدا (ص ) تحویل دهیم آنها را میان سربازان تقسیم کردى ؟
    وى گفت : سربازان شما اصرار کردند که من پارچه ها و وى گفت : سربازان شما اصرار کردند که من پارچه ها را به عنوان امانت میان آنان قسمت کنم وپس از مراسم حج , همه را از آنان باز گیرم .
    حضرت على ـ علیه السلام ـ پوزش او را نپذیرفت وگفت : تو چنین اختیارى نداشتى .
    سـپـس دسـتور داد که پارچه هاى تقسیم شده تماما جمع آورى شود تا در مکه به پیامبر گرامى تحویل گردد.
    (1)گروهى که پیوسته از عدل ونظم وانضباط رنج مى برند ومى خواهند که امور همواره بر طبق خواسته هاى آنان جریان یابد به حضور پیامبر (ص ) رسیدند واز انضباط وسختگیرى حضرت على ـ علیه السلام ـ شکایت ه هرگن.
    ولـى آنان از این نکته غفلت داشتند که یک چنین قانون شکنى وانعطاف نابجا, به یک رشته قانون شکنیهاى بزرگ منجر مى شود.
    از دیـدگـاه امـیـر مؤمنان ـ علیه السلام ـ یک فرد خطاکار(خصوصا خطاکارى که لغزش خود را کـوچک بشمارد) مانند آن سوار کارى است که بر اسب سرکش ولجام گسیخته اى سوار باشد که مسلما چنین مرکب سرکشى راکب خود را در دل دره وبر روى صخره ها واژگون مى سازد.
    (2)مـقـصـود امـام از ایـن تـشبیه این است ک ولى آنا هرگناهى , هرچند کوچک باشد, اگر ناچیز شـمرده شود گناهان دیگرى را به دنبال مى آورد وتا انسان را غرق گناه نسازد ودر آتش نیفکند دست از او برنمى دارد.
    از ایـن جـهـت بـایـد از روز نـخـست پارسایى را شیوه خویش ساخت واز هر نوع مخالفت با اصول وقوانین اسلامى پرهیز کرد.
    پیامبر (ص ) که از کار حضرت على ـ علیه السلام ـ ودادگرى او کاملا آگاه بود یکى از یاران خود را خـواسـت وبـه او گـفـت که میان این گروه شاکى برو وپیام زیر را برسان :از بدگویى در باره حضرت على ـ علیه السلام ـ دست بردارید که او در اجراى دستور خدا بسیار دقیق وسختگیر است وهرگز در زندگانى او تملق ومداهنه وجود ندارد.
    2ـ خالد بن ولید از سرداران نیرومند قریش بود.
    او در سال هفتم هجرت از مکه به مدینه مهاجرت کرد وبه مسلمانان پیوست .
    ولـى پـیـش از آنـکـه به آیین توحید بگرود کرارا در نبردهایى که از طرف قریش براى برانداختن حکومت نوبنیاد اسلام برپا مى شد شرکت مى کرد.
    هـم او بـود کـه در نـبـرد احـد بـر مسلمانان شبیخون زد واز پشت سر آنان وارد میدان نبرد شد ومجاهدان اسلام را مورد حمله قرار داد.
    این مرد پس از اسلام نیز عداوت ودشمنى حضرت على ـ علیه السلام ـ را فراموش نکرد وبر قدرت بازوان وشجاعت بى نظیر امام رشک مى برد.
    پـس از درگذشت پیامبر (ص ), به دستور خلیفه وقت تصمیم بر قتل حضرت على ـ علیه السلام (1)احـمد بن حنبل در مسند خود مى نویسد:پیامبر اکرم حضرت على را در راس گروهى که در میان آنان خالد نیز بود به یمن اعزام کرد.
    ارتش اسلام در نقطه اى از یمن با قبیله بنى زید به نبرد پرداخت وبر دشمن پیروز شد وغنایمى به دست آورد.
    روش امـام ـ عـلـیه السلام ـ در تقسیم غنایم مورد رضایت خالد واقع نشد وبراى ایجاد سوء تفاهم مـیان پیامبر (ص ) وحضرت على ـ علیه السلام ـ نامه اى به رسول خدا نوشت وآن را به ب(1)احمد بن حنبل در وآن را به بریده سپرد تا هرچه ى گوید:پس از خاتمه کلام من ل.
    بریده مى گوید:من با سرعت خود را به مدینه رسانیدم ونامه را تسلیم پیامبر کردم .
    آن حضرت نامه را به یکى از یاران خود داد تا براى او بخواند.
    چون قرائت نامه به پایان رسید, ناگهان دیدم که آثار خشم در چهره پیامبر (ص ) ظاهر شد.
    بریده مى گوید:از آوردن چنین نامه اى سخت پشیمان شدم وبراى تبرئه خود گفتم که به فرمان خالد به چنین کارى اقدام کرده ام ومرا چاره اى جز پیروى از فرمان مقام بالاتر نبود.
    ناگهان پیامبر (ص ) سکوت را شکست وفرمود:در باره على بدگویى مکنید((فا نه منی و ا نا منه و هو ولیکم بعدی ))( او از من ومن از او هستم واو زمامدار شما پس از من است ).
    بـریده مى گوید:من از کرده خود سخت نادم شدم واز محضر رسول خدا درخواست کردم که در حق من استغفار کند.
    پیامبر (ص ) فرمود تا على نیاید وبه چنین کارى رضا ندهد هرگز درحق تو طلب آمرزش نخواهم کرد.
    نـاگـهان حضرت على ـ علیه السلام ـ رسید و ناگهان السلام ـ رسید ومن از او درخواست کردم که از پیامبر (ص ) خواهش کند که در باره من طلب آمرزش کند.
    (1)این رویداد سبب شد که بریده دوستى خود را با خالد قطع کند ودست ارادت واخلاص به سوى حـضـرت عـلـى ـ علیه السلام ـ دراز کند; تا آنجا که پس از درگذشت پیامبر (ص ), وى با ابوبکر بیعت نکرد ویکى از آن دوازده نفرى بود که ابوبکر را در این مورد استیضاح کرد, و او را به رسمیت نشناخت .





    برچسب ها : فدک  ,
          
    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >